چرا خوبان اینقدر زود و آسان میروند...
از قدیم می شناختمش روحیه ی خاصی داشت پر از انرژی بود قلبش فقط برای وطنش برای جمهوری اسلامی و دینش میتپید، آرام و قرار نداشت چه زمانی که نوجوان بود و در سنگرهای جبهه بود چه زمانی که با ترکش در بیمارستان بود چه زمانی که پرواز میکرد و آموزش میداد و چه زمانی که در سوریه با عشق دین با داعش میجنگید و چه زمانی که در پی لاشه هواپیمای تست در ساحل کیش تا عمق زیاد پایین میرفت و چه زمانی که در کوههای پر از برف به دنبال لاشه هواپیمای یاسوج بود و چه زمانی که سیل آمد و با جان و دل بر فراز مناطق سیل زده بدنبال کمک رسانی بود و نیازها را با پرواز رصد می کرد.
اگر دفتری از رشادت های او بنویسم کم است عاشق تر از او در ولایت و ولایت مداری ندیدم، هر جا کمک نیاز بود هرجا همت نیاز بود مجید حاضر بود، نمازش کوتاه نمی شد نمازش بی وقت نمی شد در مدیریتش آنجا که تلاش می دید آنجا که فناوری می دید از جان مایه میگذاشت.
مجید فرماندهی واقعی و برادری دلسوز و بسیجی مقتدر و واقعی بود زیرا هر جا که همه خسته و درمانده می شدند مجید با روحیهی والا حاضر بود هر جا که جمهوری اسلامی نیاز داشت بی تکلم و حقیقی حاضر بود، مجید حیف بود زمانی که مرزهای غربی ناامن شدند بر پرنده کوچک خود سلاح نصب کرد و رفت تا بجنگد و جنگید، زمانی که در سوریه نیاز بود مدیر هدایت پرندهی بی سرنشین شد و رفت و مجروح برگشت و باز عزم رفتن داشت که مسئولین ذیربط نگذاشتند برود قامتش استوار در هر موضوعی بود دلش برای نیازمندان میتپید و از نداری آنان دلش میلرزید و محکم در مقابل رانت خواران منحرف می ایستاد سرمشقش علی(ع) بود و علی وار می زیست و در تمام ابعاد زندگیش شاگرد او بود در تمام ابعاد زندگی، حیف بود زود برود ولی او واقعا شهادت را دنبال میکرد.
حیف ماست که او رفت مجید که در بهشت است روحش شاد، جدایی شهادت گونهاش مبارک، او مرد واقعی بود همه می دانیم با اینکه اقتدار داشت، لیکن نفس او کف پایش بود و دلسوز ضعیفان بود و مبارز با قانون شکنان، او پیروز میدان نبرد است، رفت همه را داغدار کرد و خود راضی از عملش شاد و خرسند، او سردار دین بود سردار معرفتها و سرباز عاشق رهبری، سرداری بی تکلف و عاشق و استادی بی همتا در پرواز، او برای شهادت آرام نداشت و او سرمشق مهربانی ها و رشادت ها و معرفت ها،
روحش شاد